یاد قازار ملیکیان، از پیش کسوتان جنبش سندیکایی ایران گرامی باد

نوشته شده در توسط

یادداشت گرتا ملیکیان در بیستمین سالگرد خاموشی پدرش

در جنبش مردمی و عدالت خواهانه میهن ما بسیارند انسان هایی که پاکبازانه و بی هیچ چشم داشت، عمری را در تلاش برای تحقق آرزوهای نیک و بشردوستانه سپری کردند و چه بسا جان خود را نیز بر سر آرمان های خویش نهادند. در این میان مبارزانی هستند که پس از چهار تا پنج دهه حضور فعال و فداکارانه در جنبش چپ و سوسیالیستی، سال های پایانی زندگی خود را نیز با ناکامی یک تجربه بزرگ بشری برای دست یابی به سوسیالیسم مواجه شدند و شمع وجودشان در نهایت تنهایی و اندوه و در شرایط تراژیک بحران و آشفتگی بی سابقه جنبش چپ به خاموشی گرایید.

 رفیق قازار ملیکیان، مبارز پر سابقه، یار وفادار زحمتکشان و از پیش کسوتان جنبش سندیکایی ایران از آن نمونه است. یازده اردیبشت ماه، برابر با اول ماه مه، بیست سال از درگذشت این انسان آزاده و شریف می گذرد. نگاهی کوتاه به سیر و سرگذشت زندگی شخصی و سیاسی او نشان دهنده ارزش ها و خصایلی است که این رفیق با اتکا بر انها بیش از چهار دهه از عمر خود را در مقاطع مختلف در جنبش چپ میهن ما گذراند.

 رفیق ملیکیان در سال 1308 شمسی در یک خانواده دهقانی در روستای کلاوه از منطقه شازند اراک زاده شد. تا کلاس چهارم ابتدایی را در محل تولد خود گذراند و دوازده ساله بود که به تهران آمد. از سن چهارده سالگی و با از دست دادن پدر مجبور به کار کردن و تامین معاش و سرپرستی خانواده شد. از همین دوران بود که اعتماد و اتکای به خود را آموخت و خود ساختگی که همواره از ویژگی های شخصی اش بود در او مایه گرفت. او که ناگزیر شد تحصیلاتش را از طریق کلاس های سوادآموزی ادامه دهد. بزودی موفق شد در همین کلاس ها معلم شود. علاقه بسیار او به آموزش صنعت و تکنولوژی و پی گیری اش در این زمینه او را تا سطح یک متخصص و صاحب نظر در رشته تاسیسات ارتقا داد.

 رفیق ملیکیان مانند بسیاری از هم نسلانش از نوجوانی به فعالیت سیاسی روی آورد و در چهارده سالگی به سازمان جوانان توده ایران پیوست. بیست ساله بود که کار خود را به سبب فعالیت سیاسی از دست داد و مدت یک سال به زندان افتاد. در سال 1330 در اعتصاب کارگران کوره پزخانه ها برای بهبود شرایط غیر انسانی کار و زندگی آنها نقشی فعال داشت و در همین ارتباط دستگیر و به مدت شش ماه زندانی شد. این سرآغازی برای فعالیت های سندیکایی پربار او بود. پس از آن نیز تا کودتای 32 چند بار دیگر متناوبا و هربار پس از یک دوره فعالیت سیاسی و سندیکایی بازداشت و پس از شش ماه تا یک سال آزاد می شد.

او در فاصله شکست نهضت ملی تا انقلاب بهمن نیز دست از تلاش در راه آرمان های خود نکشید و در همین رابطه مرتبا تحت مراقبت و یا تعقیب ارگان های امنیتی بود. در انقلاب بهمن 1357 بار دیگر در حزب توده ایران به فعالیت سیاسی ادامه داد و تنها در سال های پایانی زندگی بود که تن به مهاجرت سپرد و به ارمنستان رفت. اما چندان طول نکشید که که فرسایش جسمی و روانی ناشی از سالیان دراز فعالیت سیاسی با دشواری های مهاجرت دست به دست هم داد و مقاومت و استواری کم نظیر او را درهم شکست. آشنایی نزدیک او با “سوسیالیسم واقعا موجود” و پایان تراژیک آن، برای او که انسانی به شدت آرمان گرا و پاک باخته بود حکم ضربه نهایی را داشت.

 به گفته خود او، تحمل سالهای کوتاه اما دردناک مهاجرت، از همه مصائبی که در طول سالیان دراز فعالیت سیاسی کشیده بود برایش دشوارتر بود. او سرانجام در اردیبهشت ماه 1370 در پی یک سکته مغزی و در شرایط از هم گسیختگی و آشفتگی اوضاع ارمنستان که مراقبت پزشکی و درمان لازم را نیز از او دریغ می کرد، چشم از جهان فرو بست.

فعالیت زنده یاد ملیکیان به عرصه سیاسی و جنبش سندیکایی محدود نبود. او فردی میهن دوست و شیفته فرهنگ ایرانی بود و علاوه بر اشتغال فنی و تخصصی و فعالیت های اجتماعی، از آنجا که عضوی از خانواده ارامنه ایران بود، بخش زیادی از وقت خود را صرف فعالیت های فرهنگی در این زمینه می کرد. او به خاطر خصایل انسان دوستی و مردمی اش همواره نقطه اتکا و شمع محفل دوستان و آشنایانش بود. این حقیقتی است که که همه آنهایی که از نزدیک با او آشنا بودند بر آن تاکید دارند. یادش گرامی باد.

دیدگاهتان را بنویسید

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *